آن روز که از همه دنیا محتاج تر هستم
ندیدی که چه دردیست
کسی را دوست بداری که به هر نحو تو از آن دور خواهی ماند
و من،
دریا،
رو به تو،
آسمان
محو بزرگی و وسعتت بودم
که ما هر دو یک رنگیم
ولی به کدام سرنوشت تلخ نوشته شد داستان ما
که من اینچنین زمین گیر و تو آنچنان معلّق
که من اینقدر سنگین و فرو رفته از هر سطحی و تو آنقدر سبک بال و بالاتر از هر بالایی؟
ای آسمانم ای وسعت و شور و اشتیاقم
و امروز خوشحالتر از هر خوشحالم
که آفتاب واسطه ای برای رسیدن دستانم به دامانت است
و من تا زمانی که رنگت در وجودم جاریست
آفتاب را سپاس خواهم گفت...
نظرات شما عزیزان: