یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:,

چه سمفونی زیبایی داریم من و تو
تو مرا میسوزانی و من تو را دود میکنم
هر دو به دنبال پروازیم
تو در هوا
من در زمان
میسوزیم و میسوزانیم آنچه در دل داریم
آری میسوزیم
هر دو بی صدا
میسوزیم ، میسوزیم ، میسوزیم ...
میشنوی؟
من و سیگارم
با چه احساسی مینوازیم آتش و سوختن را

شنبه 25 آبان 1392برچسب:نبودنت,

میبینی ...
حتی غریبه ها هم نبودنت را باور نکرده اند
پس از من چه انتظاری داری
وقتی هر کس به من میرسد
تورا در من جست و جو میکند

جمعه 17 آبان 1392برچسب:سیگار,بی یار,آتش,

چه بی رحمانه است
برای تسلایم تا آخرین پیمانه ی جانت میسوزی
و من با بی تفاوتی تمام تورا به دورترین نقطه نشانه میروم
میدانی چرا؟
چون باز هم مثل تو، دقیقا مثل تو
عروسی سپید پوش با قلبی پر شده از آرامش
در انتظار آتش گرفتن به دست من است
آتشی که جرقه اش را بهترین خاطراتم میزند
میبینی چه استادانه سوزاندنت را یاد گرفته ام
لب بر لبت میگذارم و شیره ی جانت را به پرواز قلبم تبدیل میکنم
و نمیدانم این بی رحمی من است که تو را با تمام فداکاری هایت به زیر پا له میکنم
یا سرنوشت توست که برای سوختن و رها شدن آفریده شده ای

سیگاره بی یاره من